The ghost of September

بلاگ نوشتن روزی از لزومات زندگیم بود. کلا خیلی چیزا از لزومات زندگیم بودن که الان دیگه نیستن.مینویسم و پاره میکنم، مینویسم و حذف میکنم، انگار که از اینکه اینارو من نوشته باشم منزجرم. نمیخوام حتی یک بار دیگه خودم حرفامو بخونم، چه برسه دیگران. ولی بازم امتحان میکنم، قبل از اینکه کاملا تارک دنیا بشم. یک سال و نیمه خیلی (بیشتر) گوشه گیری میکنم. هم خوبه و هم بد، عادت کردم. از نشون دادن خودم به دیگران دوری میکنم. انگار که کوچیکترین دانسته ای راجب من و زندگیم، باعث بشه من آسیب پذیر بشم در مقابلشون. شاید وقتش باشه تمومش کنم. شاید!بچه که بودم، وقتی دفتر خاطرات (او The ghost of September...ادامه مطلب

چند روزه اومدم خونه ی مامان.  گذروندن روزا سخته، کل روز دارم بغضم رو قورت میدم و کل شب دارم سعی میکنم سر خودم رو گرم کنم تا دیوونه نشم. خونه ی مامان تو یه محله ست که من اصلا دوست ندارم، در حدی که نه دلم میخواد خونه بشینم و نه دلم میخواد برم بیرون و خیابونای دپرس کننده ش رو ببینم. ولی چند تا ایده دارم. میخوام وقتی برگشتم خونه ی خودم، برم استاد نقاشی ای که چند ساله میشناسم رو ببینم. کیسه بوکسی که آنلاین سفارش داده بودم رسیده، ۳ هفته دیگه اگه بخوام میتونم برم ایران، و ۴ روز دیگه تولد بیست و یک سالگیمه، وقتی خانواده ی پدرم بهم مثل هرسال مسیج بدن، میخوام بهشون The ghost of September...ادامه مطلب

Hugs. Kisses. forehead kisses. love. cuddles. need to hear that i'm loved. need to be shown that i'm loved. in need of intimacy. romance. hand holding. more hugs. long, long hugs. happy tears. to be looked in the eyes. to hear my name. safe. that feeling of being safe. loved. cared for. long conversations. constant reassurance. to be touched. touched with love. that no matter what kind of love. no running anymore. no fear of being left again. happy. to hear sweet words. surprise kisses. touched

The ghost of September...